مدیران برای مقاصد برنامهریزی و کنترل عملیات سازمان به بهای تمامشده نیاز دارند ولی باوجود آنکه اکثر سازمانها با مفهوم بهای تمام شده و روش محاسبه آن آشنا هستند، نتایج حاصله اثربخشی لازم را ندارد. از طرف دیگر بهنگام بودن گزارش بهای تمام شده و تجزیهوتحلیل بهموقع آن، تصمیمگیری مدیران را قابلاتکا میکند و انحرافات احتمالی در برنامهها و اهداف کلان سازمان در زمان مناسب نمایان میشود. ااقتصاد امروز به دلیل رشد سریع بنگاههای اقتصادی و رقابتپذیری، علم افزایش بهره¬ وری در یک گرم، یک ثانیه و یک ریال است و به همین دلیل، سرعت در تصمیمگیری درعینحال اثربخشی مناسب به دسترسی به اطلاعات واقعی ارتباط دارد. گزارشهای بهای تمامشده و کیفیت آنها میتواند تصمیمگیری را باارزش کند و درنهایت بهای تمامشده قابل اتکا را به دست دهد. بهای تمامشده چیست؟ اصطلاح بهای تمامشده یک واژه کاملاً آشناست و در مکالمات روزمره بارها بکار برده می شود. (چه چیزی را به چه قیمتی به دست می آوریم؟) پاسخ این سؤال را با روشها و تکنیکهایی به دست می¬آورند که به آن بهای تمام شده می¬گویند و سه وظیفه اصلی دارد: 1-هزینهیابی: اندازهگیری و محاسبه بهای تمامشده محصولات یا خدمات 2-ارزیابی عملکرد: فراهم نمودن اطلاعات لازم برای کنترل عملیات اجراشده با برنامهریزیشده 3-تصمیم سازی: امکان انتخاب راهحل مناسب در زمان مناسب از طریق مقایسه وضعیت موجود با راهحلهای ممکن تهیه بهای تمام شده از الزامات قانونی بوده و هر ساله هزینههای گزافی توسطشرکت¬های تولیدی، صرف تهیه گزارشهای بهای تمام شده میشود با این حال ضعف ساختاری در تهیه بهای تمام شده کاملاً محسوس است و بسیاری از گزارشهای بهای تمام شده قابل اتکا نیستند. اکثر سیستمهای بهای تمام شده نمیتوانند به درستی به سؤال ((چه چیزی را به چه قیمتی به دست میآوریم؟)) پاسخ درستی بدهند. بدیهی است هنگامی که بهای تمام شده به درستی تهیه نشود نمیتوان انتظار داشت ارزیابی عملکرد و تصمیم سازی بر مبنای آن به شکل اصولی انجام شود. مسائل و مشکلات وقتی پیچیدهتر میشود که تقریباً در اکثر مواقع بهای تمام شده در پایان هر سال تهیه میشود یا به طور دقیق¬تر، سه تا چهار ماه پس از پایان سال مالی محاسبه و گزارش می¬شود. گزارشهایی که در این تاریخ تهیه میشود نه تنها قادر نیست ارزیابی درستی از عملکرد سازمان ارائه نماید بلکه به تصمیم سازی مدیران نیز کمک نمیکند. مخصوصاً در زمانهایی که ناچار به اخذ تصمیم در موارد زیر است: 1-قبول و یا عدم قبول سفارشها و یا شرکت در یک مناقصه 2-تعین قیمت فروش محصول با حاشیه سود مناسب 3-تولید و یا عدم تولید یک محصول خاص 4-افزایش و یا کاهش حجم تولید 5-ایجاد یک خط تولید جدید و توسعه واحد صنعتی 6-تغییر در فرایند تولید، کیفیت محصول و یا حذف خط تولید موجود 7-تغییر در استراتژی فروش محصولات
حسابداری ثبت میشود. حال کافی است که مشخص شود در طول سال چه محصولاتی، با چه کیفیتی تولیدشده که با تخصیص این هزینهها به تولیدات، قیمت تمامشده محاسبه میشود و همچنین حاشیه سود به دست میآید. تهیه بهای تمام شده بدون محاسبه کالاهای نیم ساخته که به طور دائم در فرایند تولید اثرگذار هستند، فاقد دقت و کیفیت است. اگر در فرایندهای یک شرکت تولیدی، کالا محور عملیات فرض شود؛ بنابراین لازم است که سیستم بهای تمام شده بتوان فرایند تغییر کالا از مرحله مواد اولیه تا تبدیل شدن آن به محصول را تعقیب نموده و بهای هر مرحله از تولید را به تفکیک مواد، دستمزد و سربار محاسبه نماید. اگر بهای تمام شده بر اساس فرایند تولید انجام شود و اطلاعات هر مرحله به درستی شناسایی و قیمتگذاری شود در آن صورت به این روش بهای تمام شده عملیاتی میگویند. ولی در صورتی که بهای تمام شده در پایان دوره و بر اساس مبانی محاسباتی در حسابداری و به دور از عملیات هر مرحله انجام شود به آن بهای تمام شده سنتی میگویند. محاسبات بهای تمام شده به روش عملیاتی به مراتب دقیقتر و کاملتر از روش سنتی است. بعلاوه در پایان هر ماه میتوان گزارشهای بهای تمام شده محصولات، نیم ساخته ها و ضایعات همان ماه را بدست آورد. این فرایند اساس کار بهای تمامشده عملیاتی است؛ ولی انجام آن بهمراتب از گفتن آن مشکلتر است. برای آن که تفاوت بهای تمام شده سنتی با عملیاتی مشخص شود به روش محاسبه هر یک اشاره میشود: الف ) محاسبه بهای تمام شده محصولات به روش سنتی: به طور متداول آنچه صرفاً در دفاتر مالی در ارتباط با موجودی کالا نگهداری میشود، عبارت است از: مصرف=(موجودی آخر دوره)-(خرید + موجودی اول دوره) برای محاسبه میزان مصرف طی سال و موجودی آخر دوره، میبایست از اقلام انبار در پایان هر دوره موجودی برداری و یا انبارگردانی کرده و این موجودی قیمتگذاری شود. این نحوه قیمتگذاری صرفاً در حوزه حسابداری مالی کاربرد خواهد داشت و گزارشها و اطلاعات موردنیاز سطوح مختلف مدیریت را پوشش نمیدهد. ضعفهای ساختاری تهیه بهای تمام شده به روش سنتی به شرح زیر است: – نیم ساختههای پای کار در زمانهای مختلف تولیدشده و امکان محاسبه آن با نرخهای مختلف وجود ندارد. -آیا تغییرات نرخ نیم ساخته ها در فرایند تولید لحاظ شده استر دوره و به چه میزانی وجود دارد؟ -امکان تخصیص صحیح نرخهای مختلف مواد اولیه به نیم ساخته ها وجود ندارد. – امکان تخصیص صحیح نرخهای مختلف دستمزد در ماههای مختلف به نیم ساخته ها وجود ندارد. -ضایعات حاصل از فرایند تولید به تدریج و با نرخهای مختلف از فرایند تولید خارج نمیشوند و به یکباره در پایان سال محاسبه میشوند. ب ) محاسبه بهای تمام شده به روش عملیاتی: در این روش، در تمام مراحل و ایستگاههای کاری، موجودی پایکار و نیم ساخته¬ها در انبارهای پای¬کار نگهداری می-شوند؛ بنابراین نیم ساخته¬ها هم کالا فرض شده و در انبارهای واقعی یا مجازی ذخیره می¬شوند. در این روش مصرف واقعی مواد، نیروی انسانی (دستمزد) و سربار در همان مرحله جذب نیم ساخته¬ها میشوند. یکی از نکات بارز این روش، یکپارچگی نرمافزار تولید و انبار است که همزمان با ثبت یک گزارش تولید، موجودی انبارهای پای خط نیز بروز رسانی شده و نیاز به ثبت مجددی برای حواله تولید و رسید محصولات نیست. حائز اهمیت است که کلیه اطلاعات مربوط به بهای تمامشده از دو فرم ساختار محصول (فرمول ساخت) و گزارش تولید استخراج میشوند. در فرم ساختار محصول (فرمول ساخت) استانداردهای مربوط به مواد، دستمزد و سربار ثبتشده و در فرم گزارش تولید، رخدادهای واقعی خط تولید ثبت میشوند. بهای تمامشده قابل اتکا و مورد قبول چگونه محقق میشود؟ تحقق بهای تمامشده قابلاتکا جهت پاسخگویی به نیازهای مدیریتی و اجرای درست بر اساس سه کارکرد مطرحشده، بدون داشتن یک نرمافزار دقیق، جامع و یکپارچه کار سادهای نیست. محاسبه بهای تمامشده بهتنهایی در یک سیستم دستی کار بسیار زمانبر است و هر فرایند دستی بهطور حتم خالی از خطا نیست. سیستم نرمافزاری سرعت محاسبات را بیشتر و خطا را کنترل میکند اما شرط کافی برای صحت دیتا و کیفیت اطلاعات به همراه ندارد. سودمندی و مزیت سیستمهای مختلف اطلاعاتی از میزان اثرگذاری اطلاعات بهدستآمده بر کیفیت تصمیمگیریها سنجیده میشود. سیستمهای نرمافزاری شاید سرعت دستیابی به اطلاعات را افزایش دهد ولی جهت افزایش اثرگذاری اطلاعات به صحت دادهها و جامعیت دیتا نیاز دارد. دیتا در یک بستر یکپارچه میتواند به دیتا سودمند و اثرگذار تبدیل شود و این بستر یکپارچه میبایست با عمق مناسب همه واحدهای تأثیرگذار بر اقلام بهای تمامشده (مواد، دستمزد و سربار) را شامل شود.